English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3947 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to sit for an examination U در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
trial trip U مسافرت ازمایشی یا امتحانی
tentative U امتحانی عمل تجربی
To get a pass. U امتحانی را گذراندن ( قبول شدن )
to swot [British E] for an exam U فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to mug up [British E] for an exam U فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to cram U فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
previous examination U نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
contributing U شرکت کردن
partake U شرکت کردن
go into U شرکت کردن در
take a hand at U شرکت کردن در
partaking U شرکت کردن
partakes U شرکت کردن
partaken U شرکت کردن
contributes U شرکت کردن
contribute U شرکت کردن
partook U شرکت کردن
contributed U شرکت کردن
participated U شرکت کردن
participates U شرکت کردن
participation U شرکت کردن
to play at U شرکت کردن در
stand-in U شرکت کردن
stand-ins U شرکت کردن
participate U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
joined U شرکت کردن در پیوستن
To sit for an examination. U درامتحان شرکت کردن
intercommon U باهم شرکت کردن
joins U شرکت کردن در پیوستن
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
take part U دخالت یا شرکت کردن
join U شرکت کردن در پیوستن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
participates U شرکت کردن سهیم شدن
partake U شرکت کردن شریک شدن در
participated U شرکت کردن سهیم شدن
conspired U درنقشه خیانت شرکت کردن
to undergo training U در یک دوره آموزشی شرکت کردن
conspiring U درنقشه خیانت شرکت کردن
partakes U شرکت کردن شریک شدن در
to a oneself in U شرکت کردن یاشریک شدن
conspire U درنقشه خیانت شرکت کردن
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
participate U شرکت کردن سهیم شدن
conspires U درنقشه خیانت شرکت کردن
partaking U شرکت کردن شریک شدن در
to ride a race U در اسب دوانی شرکت کردن
partaken U شرکت کردن شریک شدن در
to subscribe to a charity U در دادن اعانهای شرکت کردن
to row a race U در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
see to (something) <idiom> U شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
enter into partnership with someone U شرکت کردن شراکت کردن
take part U مداخله کردن شرکت کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go a mumming U در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
associations U شرکت
partnerships U شرکت
partnership U شرکت
association U شرکت
hand U شرکت
corporation U شرکت
incorporation U شرکت
house U شرکت
housed U شرکت
consociation U شرکت
houses U شرکت
cahoot U شرکت
EIS U ول شرکت
fellowsh U شرکت
corporations U شرکت
participation U شرکت
contribution U شرکت
company U شرکت
concern U شرکت
businesses U شرکت
enterprise U شرکت
enterprises U شرکت
business U شرکت
concerns U شرکت
handing U شرکت
firmest U شرکت
contributions U شرکت
firm U شرکت
firms U شرکت
firmer U شرکت
companies U شرکت
branch of a company U شعبه شرکت
participating U شرکت کننده
artieles of association U شرکت ناور
company secretary U منشی شرکت
aiding and abetting U شرکت در جرم
compulsory partnership U شرکت قهری
sit out U شرکت نداشتن در
entrepreneurs U موسس شرکت
entrepreneur U موسس شرکت
associative U شرکت پذیر
manager U یس بخش در شرکت
company union U اتحادیه شرکت
managers U یس بخش در شرکت
cooperative U شرکت تعاونی
foundering U موسس شرکت
founders U موسس شرکت
to take part [in] U شرکت داشتن [در]
acting company U شرکت عامل
to sit out U شرکت نداشتن در
datapro U یک شرکت تحقیقاتی
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
corporativism U شرکت گرایی
shipping company U شرکت کشتیرانی
corporately U بصورت شرکت
affiliated company U شرکت وابسته
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
cooperative society U شرکت تعاونی
mutual company U شرکت تعاونی
cooperative company U شرکت تعاونی
joint-stock company U شرکت سهامی
company seal U مهر شرکت
trading company U شرکت تجارتی
article of association U اساسنامه شرکت
article of a company U اساسنامه شرکت
associated company U شرکت وابسته
partnerships U شرکت تضامنی
corporatism U شرکت گرایی
partnership U شرکت تضامنی
champerty U شرکت در دعوا
associativity U شرکت پذیری
voluntary partnership U شرکت اختیاری
C.O U مخفف شرکت
airlines U شرکت هواپیمایی
airline U شرکت هواپیمایی
stock company U شرکت سهامی
subsidiary company U شرکت فرعی
winding up U انحلال شرکت
contributors U شرکت کننده
assist U شرکت جستن
company network U شبکه شرکت
articles of assosiation U اساسنامه شرکت
company law U قوانین شرکت
liquidation U تصفیه شرکت
commercial firm U شرکت تجارتی
commercial company U شرکت تجاری
assists U شرکت جستن
certificate of incorporation U شرکت نامه
principals U شرکت اصلی
principal U شرکت اصلی
unlimited liability company U شرکت تضامنی
assisting U شرکت جستن
assisted U شرکت جستن
contributor U شرکت کننده
civil partnership U شرکت مدنی
tandy corporation U شرکت Tandy
joint-stock companies U شرکت سهامی
electric company U شرکت برق
pall bearer U شرکت میکند
general partnership U شرکت تضامنی
giant corporation U شرکت بزرگ
joint stock company U شرکت سهامی
joint stock U شرکت سهامی
inveluntary partnership U شرکت قهری
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1They decided to buy the company outright.
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com